شبه جمله ای است دال بر تألم و افسوس و درد و نظایر آن: وایۀ جامی همین لعلت بود گر نیاید وایۀ او، وای وای، جامی (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 420)، ، کلمه ای است دال ّ بر تأسف و تأثر و درد: چو کاتبی به شب هجر وایه ام، اجل است چه وایه ای که به صد وای وای می طلبم، کاتبی
شبه جمله ای است دال بر تألم و افسوس و درد و نظایر آن: وایۀ جامی همین لعلت بود گر نیاید وایۀ او، وای وای، جامی (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 420)، ، کلمه ای است دال ّ بر تأسف و تأثر و درد: چو کاتبی به شب هجر وایه ام، اجل است چه وایه ای که به صد وای وای می طلبم، کاتبی
پرش، طیران، پریدن، آواز بال مرغان گاه پریدن، (یادداشت مرحوم دهخدا) : فغان از این غراب و وای وای او که در نوا فکندمان نوای او، منوچهری (نسخۀ خطی از یادداشت مرحوم دهخدا)، روز رزم او بگیرد عزّ عزرائیل جان روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای، منوچهری
پرش، طیران، پریدن، آواز بال مرغان گاه پریدن، (یادداشت مرحوم دهخدا) : فغان از این غراب و وای وای او که در نوا فکندمان نوای او، منوچهری (نسخۀ خطی از یادداشت مرحوم دهخدا)، روز رزم او بگیرد عزّ عزرائیل جان روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای، منوچهری
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای: بزد دست و ببرید رومی قبای برآمد خروشیدن های های، فردوسی، چنان آفریند که آیدش رای که ماندیم و مانیم با های های، فردوسی، تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن، ناصرخسرو، از خداخواهم دل دیوانه ای های های گریۀ مستانه ای، (از انجمن آرا)، صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم یک های های گریه ام از خانه برنخاست، لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد، (برهان)، کلمه تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب، (ناظم الاطباء)، به معنی هایاهای که شور و گریۀ مصیبت زدگان است، (برهان)، شور و غوغای ماتم زدگان، (ناظم الاطباء)، هایاهای: بزد دست و ببرید رومی قبای برآمد خروشیدن های های، فردوسی، چنان آفریند که آیدش رای که ماندیم و مانیم با های های، فردوسی، تا ترا زین پیرهن خود نیست ای جاهل خبر روز و شب مانده ازینی های های و مفتتن، ناصرخسرو، از خداخواهم دل دیوانه ای های های گریۀ مستانه ای، (از انجمن آرا)، صد بار بیش مردم و از بس که بی کسم یک های های گریه ام از خانه برنخاست، لسانی شیرازی (از ارمغان آصفی)
جزیره ای در اقیانوس جنوبی. (دمشقی). وقواق. (نزهه القلوب). و گویند در آنجا (واق کوهی است معدن طلا و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشدو آن را واق واق و وقواق هم می گویند. (برهان قاطع). ظاهراً ناحیتی اساطیری است و صاحب حدودا لعالم آن را ’ناحیتی از چین می شمرد که زمین او معدن زر است و مردمان آن سگ را طوق زرین کنند و مهتران ایشان طوقی دارند اندر گردن از سروی گرگ با قیمت بسیار و مردمانی سیاهند و برهنه و گرمسیراست و جایی بی نعمت و قصبۀ آن شهر مقیس است و این شهری است خرد و جای بازرگانان گوناگون’ و شمس الدین ابوعبداﷲ محمد ابیطالب انصاری صوفی دمشقی در کتاب نخبهالدهر فی عجائب البر و البحر واقواق را نام جزیره ای داند ’داخل در محیط پشت کرۀ اصطیفون نزدیک کران دریا که از دریای چین بدانجا شوند’. (یادداشت مؤلف)
جزیره ای در اقیانوس جنوبی. (دمشقی). وقواق. (نزهه القلوب). و گویند در آنجا (واق کوهی است معدن طلا و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشدو آن را واق واق و وقواق هم می گویند. (برهان قاطع). ظاهراً ناحیتی اساطیری است و صاحب حدودا لعالم آن را ’ناحیتی از چین می شمرد که زمین او معدن زر است و مردمان آن سگ را طوق زرین کنند و مهتران ایشان طوقی دارند اندر گردن از سروی گرگ با قیمت بسیار و مردمانی سیاهند و برهنه و گرمسیراست و جایی بی نعمت و قصبۀ آن شهر مقیس است و این شهری است خرد و جای بازرگانان گوناگون’ و شمس الدین ابوعبداﷲ محمد ابیطالب انصاری صوفی دمشقی در کتاب نخبهالدهر فی عجائب البر و البحر واقواق را نام جزیره ای داند ’داخل در محیط پشت کرۀ اصطیفون نزدیک کران دریا که از دریای چین بدانجا شوند’. (یادداشت مؤلف)
واقواق، درختی است، (آنندراج)، واقواق نام درختی است که در هندوستان می باشد بس عجائب، بامداد بهارش می باشد و شبانگاه خزان می کند برگهاش بر صورت مردم باشد چون روز پیش آید برگهاش در آشوب افتد، چون شب آید فروریزد، نام درختی است چینی که بر جوزبن و خیار سبز ماننده است و میوه ای دارد چون روی مردم و چون این بار برسد یعنی پخته گردد چند بار آوازی دهد چون واق واق و سپس از درخت باز شود و مردم جزایر چین بدین آواز فال زنند، (از نخبه الدهر فی عجایب البر و البحر) : نه واق واق نه عنقای مغربیم به کبر نه هم بنوع زرافه نه گرگ ددواریم، بومنصور (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، و نیز رجوع به واق و واک شود
واقواق، درختی است، (آنندراج)، واقواق نام درختی است که در هندوستان می باشد بس عجائب، بامداد بهارش می باشد و شبانگاه خزان می کند برگهاش بر صورت مردم باشد چون روز پیش آید برگهاش در آشوب افتد، چون شب آید فروریزد، نام درختی است چینی که بر جوزبن و خیار سبز ماننده است و میوه ای دارد چون روی مردم و چون این بار برسد یعنی پخته گردد چند بار آوازی دهد چون واق واق و سپس از درخت باز شود و مردم جزایر چین بدین آواز فال زنند، (از نخبه الدهر فی عجایب البر و البحر) : نه واق واق نه عنقای مغربیم به کبر نه هم بنوع زرافه نه گرگ ددواریم، بومنصور (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، و نیز رجوع به واق و واک شود
در تداول، کلمه ای است برای نمودن تعجب به طور استهزاء، (یادداشت مرحوم دهخدا)، آنندراج ذیل واه و وی آرد: کلمه استلذاذ و کلمه تحریک به استلذاذ است و معنی آن در فارسی چه خوش ! کذا فی کنزاللغه، فارسیان بدین معنی واه واه به تکرار و وه وه بدون هر دو الف استعمال کنند
در تداول، کلمه ای است برای نمودن تعجب به طور استهزاء، (یادداشت مرحوم دهخدا)، آنندراج ذیل واه و وی آرد: کلمه استلذاذ و کلمه تحریک به استلذاذ است و معنی آن در فارسی چه خوش ! کذا فی کنزاللغه، فارسیان بدین معنی واه واه به تکرار و وه وه بدون هر دو الف استعمال کنند
شور و غوغای واقعه زدگان را گویند، (از برهان)، به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست، (انجمن آرای ناصری)، آه و ناله وفریاد، نوحه، بکاء، (از یادداشت های مرحوم دهخدا)
شور و غوغای واقعه زدگان را گویند، (از برهان)، به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست، (انجمن آرای ناصری)، آه و ناله وفریاد، نوحه، بکاء، (از یادداشت های مرحوم دهخدا)
دریغا. حسرتا: بر مهر چرخ و شیوۀ او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکروی. حافظ، حلقه و قلابی را گویند که بعد از بارکردن، آن نوار را بر بالای بار اندازند و قلاب را بر آن محکم کرده بکشند. (انجمن آرا). حلقه و قلابی که حلقه را بر نوار پهن نصب کرده باشند و بعد از بارکردن آن نوار را بر بالای بار اندازند و قلاب را بر آن حلقه انداخته محکم بکشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، یاسا. آئین: بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم که در ایاسۀ او جور نیست بر مسکین. سعدی
دریغا. حسرتا: بر مهر چرخ و شیوۀ او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکروی. حافظ، حلقه و قلابی را گویند که بعد از بارکردن، آن نوار را بر بالای بار اندازند و قلاب را بر آن محکم کرده بکشند. (انجمن آرا). حلقه و قلابی که حلقه را بر نوار پهن نصب کرده باشند و بعد از بارکردن آن نوار را بر بالای بار اندازند و قلاب را بر آن حلقه انداخته محکم بکشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، یاسا. آئین: بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم که در ایاسۀ او جور نیست بر مسکین. سعدی
مانند ماهی وال همچون بال: (ماهی وال است طمع دور دار زود بدم درکشدت وال وار)، (منسوب به ناصرخسرو) توضیح باید دانست که ماهی (وال) نمیتواند انسان را ببلعد ظاهرا گوینده با نهنگ (تمساح) اشتباه کرده
مانند ماهی وال همچون بال: (ماهی وال است طمع دور دار زود بدم درکشدت وال وار)، (منسوب به ناصرخسرو) توضیح باید دانست که ماهی (وال) نمیتواند انسان را ببلعد ظاهرا گوینده با نهنگ (تمساح) اشتباه کرده